چهارشنبه ۱۷ تیر ۹۴
تبیان-در یکی از روزهای گرم تابستان در کنار خیابان برای سوار شدن تاکسی ایستاده بود ... در همین لحظه یک ماشین مدل بالا از کنارش عبور کرد ... در دلش گفت چی می شد منم یه همچین ماشینی داشتم و راحت زیر باد کولر ماشین می آمدم و می رفتم و مجبور نبودم تو این گرما منتظر تاکسی بشوم ...
در همین لحظه رهگذر دیگری که به سمت ایستگاه اتوبوس می رفت با دیدن آن مسافر که منتظر تاکسی بود به فکر فرو رفت و با خودش گفت ای کاش من هم پول به مقدار کافی داشتم که تاکسی می گرفتم و دیگر مجبور نبودم در شلوغی اتوبوس سر پا بایستم تا به مقصد برسم ... به ایستگاه رسید و منتظر اتوبوس ماند ...
در همین لحظه رهگذر دیگری که پیاده بود آدم های منتظر در ایستگاه اتوبوس را دید و با خودش گفت که ای کاش قسط ها و مخارج خانه اجازه می داد کمی پول ذخیره برای خودم داشته باشم تا مجبور نباشم مسیر خانه تا محل کار را در این گرما پیاده طی کنم ...
در همین آن شخصی دیگر روی ویلچر حسرت همین راه رفتن با پای خودش را دارد ....
ای کاش ما انسان ها پیش از اینکه حسرت چیزهایی که دیگران دارند را بخوریم، کمی به نعمت هایی که نزد خودمان است دقت می کردیم و شکرگزار آنها بودیم ...
واقعا چه قدر ما آدم ها از خدا گلایه و شکایت داریم ؟!!
گلایه از نداشتن پدر و مادری که بتوانند ما را درک کنند و یا پدر و مادری متمکن که آرزوهای مادی ما را بتوانند برآورده کنند؟
گلایه از نداشتن زیبایی ظاهری البته به زعم خود و شبیه نبودن ظاهر و انداممان به فلان خواننده یا بازیگر...
گلایه از نداشتن حساب بانکی با فلان مبالغ....
گلایه از نداشتن خانه و زندگی و فلان ماشین...
گلایه ... گلایه ... گلایه ....
تا به حال با خودمان فکر کرده ایم منی که انقدر از خدا گله و شکایت دارم ... انقدر توقع دارم .... به عنوان بنده در برابر او چه کرده ام؟
آیا تا به امروز شکرگزار نعمت هایی که دارم بوده ام؟!!
اینجا بخش تصدیق جواب است ، مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند. مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد : بسیار ساده ، فقط کافیست خدا را شکر کنند ...
شکر نعمت هایی چون ؛ پدر و مادری مهربان که تمام تلاششان برای موفقیت من است .... سلامتی ؛ اینکه همه ی اندام هایم بدون مشکل دارند کار می کنند ... نعمت تنفس و اینکه می توانم بدون هیچ دستگاهی راحت نفس بکشم ...
تا حالا خودمان را جای خدا گذاشته ایم؟
«وَ جَعَلَ لَکُمْ السَّمَعَ وَ الأَبْصارَ وَ الأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ; خداوند براى شما گوش و چشم و عقل قرار داد شاید (او را بشناسید و) شکر نعمت او را بجا آورید» (ملک، 23)
لطفا به این داستان توجه کنید:
روزی مردی خواب عجیبی دید:
او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند.
هنگام ورود دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند ، باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند ...
مرد از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟
فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد گفت : اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی جلوتر رفت.
باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.
مرد پرسید: شماها چکار می کنید؟
یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است ، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم.
مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است.
با تعجب از فرشته پرسید : شما چرا بیکارید؟
فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است ، مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد : بسیار ساده ، فقط کافیست خدا را شکر کنند ...
به نظر داستان است و افسانه و تخیل ... ولی اگر کمی به رفتارهایمان توجه کنیم می بینیم که در واقعیت همین گونه است ...
تا به حال از خودمان پرسیده ایم که خدا هم از ما ممکن است گلایه داشته باشد : گلایه از اینکه قدردان نعمت هایش نیستیم .... شکرگزار داده هایش نیستیم .... گلایه از اینکه نعمت هایش را درست مصرف نمی کنیم ...