http://bayanbox.ir/view/4098867362083785023/photo-2016-07-06-17-42-59.jpg

خانه های قدیم نه اف –اف داشتند و نه آیفون تصویری ونه حتی زنگ معمولی.دو کوبه زنانه ومردانه و دورشته زنجیرآویزان ازبالای دولنگه در, معمولا در ها باز بود و موقع خواب پشت بند آنرا می انداختند.

✍آتشونی رفتن هم وقت گرفتن وقرار قبلی وتدارکات قبلی نداشت .


 دو سه بار کوبیدن در :کِنه ؟ آشنا ...
و در راخود مهمان هاباز میکردند و وارد می شدند,
 آی یا الله .. چراغ روشه.مِهمو نِمَی ؟

بِفرمَی . قدم شما وَر چش ...

چراغ دل شما روشه . نه میزبان دست پاچه شده بود از مهمان ناخوانده .
 ونه مهمان اینگونه فکر میکرد .

حد اکثر دوتا بالش میگذاشت کنار دیوار اتاق که تکیه گاه بزرگ تر ها باشد
 بفرمی،خوش اومدی ، بفرمَی بالا . اونجه دم درخو خرابه
 خوب آیَی ؟ بچا خوبَن ؟ خانم خوبن؟
(گاه همرا ه با اسم)
و احوال پرسی از تک تک فامیل : الحمد لله،سلام دارن،از احوال پرسیون شما ،
 بَدوک نیاین .و دوباره رو به خانم :
 حال شما خوبه؟آقا شما خوبن؟؟؟
 بچا خوبن؟؟؟
وباز هم احوال پرسی از تمام فامیل ،والده چطورن . ناخوش ومریضِ خو نیاین .
 از حسن آقا چه خبر داری ؟تهرونن؟
 تاریکا اینور داری؟
روشنَی شما کم نشو,
غریب تَندرست باشن ...
ومی نشستند تا سماور جوش بیاید و چایی آماده شود,
چند کاسه نخود و کشمش و عناب و کشته توتو پرزردالو وشفتالو ونهایتا یک ظرف آب نبات و شکلات و اگر ماه رمضان بود یک ظرف پشمک که آنرا با مهارت با استکان کوچکی قالب می زدند و روی بشقاب می چیدند وتعارف می زدند و بعد هرجور میوه ای که در خانه موجود بود .
 ✍که اکثرا هم خریدنی نبود و از باغ و ملکشان می آمد واگر هم بود .
✍ زمستان ها هم گوشه باغچه زردک زیر خاک بود همراه با شیره انگور می شد میوه ی پذیرایی مهمان .
✍نه قیدی .نه بندی . شام هم چند تخم مرغ و ماست مشکی,
و صندوق "نو دو " حداکثر می رفتند در خانه همسایه : ببخشی . نونون ما خشکه . اگر نون مُلَم داری پنج تا به قرض وَا دی تا نو پزِم .
به چش خو همسایه .و پنج نان لای پارچه صافی سر سفره گذاشته می شد .بسم الله ....
نه مهمان انتظار دیگری داشت و نه صاحبخانه تدارک دیگری .
چند شب دیگر مهمان ومیزبان جایشان عوض می شد . نه مرغی بود . نه چند جورپلو بود و نه دسرو چند جورخورش ....
 ونه عزای دیگ چه کنم . زحمتی ندادید مهمان های قدیم .
قدم ور چش..تموم شو او صفا